مادرانه ...
دخترم ...
یک بهار... یک تابستان، یک پاییز و یک زمستان را دیدی! از این پس همه چیز جهان تکراری است جز دوست داشتن و مهربانی...
سال پیش همین وقت ، روزهایی را به انتظار نشسته بودم تا از دیدنت سیر نشوم و قد کشیدنت را به تماشا بنشینم... از شکر خندت گل از گلم وا شود و شیرین شیرین عسل بچکد در لحظه لحظه های خوشبختی ام وقتی راه می روی ...حرف می زنی و می خندی ... مهربان بزرگ بازهم شکرت می کنم.
عروسک خوشگلم، کوثر مهربونم... مبارکت باشه دومین مروارید قشنگت... مبارکت باشه راه رفتنت، حرف زدنت ...مبارکت باشه این همه تجربه...مبارک باشه دومین بهارت...
امیرحسین پسرم...
شیطنت های هر روزه ات هر چند طاقتم تاب می کرد اما مهربان پسرم احساس نرم ات مادر، سنگ را هم آب می کند وقتی دلت می شکند باران اشک هایت شرشرش دلم را خیس می کند و من ... این بار از خودم به تنگ می آیم ... وقتی سرت روی زانوی منه، نگاهت که می کنم ... عزیز مادر چقدر زود بزرگ شدی ... من با تو بهترین احساس دنیا رو تجربه کردم ... تو به من مادر بودن رو هدیه دادی... دوست خوبم تو از میان این همه کلمه زیبا دوست داشتنی ترین کلمه را به من هدیه کردی... امیرحسین من خیلی دوستت دارم ... ببخش منو... اگه ناراحتت کردم... باشه مامااااان؟!
خدایا من عاشقتم...باور کن...
ورق بزنید لطفا