امیر حسین جان امیر حسین جان، تا این لحظه: 14 سال و 11 ماه و 29 روز سن داره
کوثر جان کوثر جان ، تا این لحظه: 11 سال و 23 روز سن داره
فاطمه مهربونم فاطمه مهربونم ، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 6 روز سن داره

دستت رو به من بده امیرحسین. بیا بیا...

شیطان بالام آغلاما...

1391/12/10 0:30
نویسنده : مامانی
1,367 بازدید
اشتراک گذاری

چند روز پیش بابا امیرحسین رو برد آرایشگاه، موهاشو کوتاه کنند. به زور راضی اش کرده بودیم. آرایشگر یه تخته روی دسته صندلی گذاشت و امیرحسین رو نشوند روش تا بلندتر بشه و کار خودش راحت تر... .

امیرحسین دلش نمی خواست روی تخته بشینه...هر دوشون لج کرده بودند. آرایشگر می گفت باید روی تخته بشینه... آدم مزخرف... می خواست لج بچه رو در بیاره. سه بار راضی اش کردیم روی تخته بشینه ولی خوب امیرحسین می ترسید بیفته. آخرش هم قبول نکرد موهاشو کوتاه کنه.

اشکهای امیرحسین اعصابمو خرد کرده بود. قول اسباب بازی بهش داده بودم. ولی بازم قبول نکرد... دلش قرص بود خاله زینب براش می خره. این دفعه من با بدجنسی گفتم، دیگه نمی ذارم خاله برات اسباب بازی بخره.. .تا اون موقع آروم بود...ولی وقتی الکی خواستم زنگ بزنم خاله زینب رو دعوا کنم... خودشو زد زمین و گریهگریه... گریهگریه...واااای زنگ زد...گریه

خلااااصه... فردای اون روز دلم می خواست کچلش کنم ... ولی دلم نیومد موقع عید یه خورشید بویو با خودم این ور و اون ور ببرم... این بود که با بابا خودمون ... بقیه اش رو بهتره تصویری ببینید.نیشخند

 

دو تا عکس دیگه هم هست ببینید.نیشخند

دلم می خواد سیمشو قطع کنمگریهگریه

نه نه... نه نه...گریه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (10)

گلبرگ
9 اسفند 91 21:55
ای خدای من، یعنی این پروژه گریه موقع کوتاه کردن مو تا این سن هم ادامه داره؟!
آریا موهاش لخته، هر دو ماه یه بار می بریمش آرایشگاه، کل آرایشگاه رو هواست از بس جیغ می زنه و گریه می کنه! البته این دفعه آروم بود.
ولی اگه بخواد ادامه پیدا کنه ....



خدا کنه عزیزم...
مامانی طهورا
9 اسفند 91 22:56
امیرحسین تو که دیگه ماشاله آقا شدی تو دیگه چراااا خاله ؟!!!
مامان فافا
10 اسفند 91 0:36
وااای خدا...اینهمه اشک واسه کوتاهی مو؟
امیدوارم که خوب از آب دراومده باشن



چی بگم والله... از قبلش که بهتر شده.
الی مامی آراد
10 اسفند 91 1:14
الهی من فدای اون اشکات بشم چرا گریه میکنی آخه مامان و بابایی میخوان خوشگلتر بشی شما که دیگه بزرگ شدی .منکه از ترسم آراد رو جرات نمیکنم ببرم آرایشگاه این مو کوتاه کردن هم شده یه کوه برای مامانا



اولش باید آرایشگر با بچه کنار بیاد تا بچه بتونه آروم بگیره.ولی ما همیشه اول مشکل با آرایشگر داشتیم بعد با امیرحسین.
خاله زینب
12 اسفند 91 10:14
آی جاااااان،امیر حسین؟؟؟عزززززیزم مگه آقایونم گریه میکنن آخه.هان؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟خوشگل شدیا
مامان امیر حسین
13 اسفند 91 19:11
وای خدا دلم کباب شد برات جیگر چرا حالا گریه میکنی؟خوشگل شدی دیگه
مامان یزدان
19 اسفند 91 12:25
الهی.
چقدر گریه کرده طفلی.
خیلی دلم سوخت.



سلام.مامان یزدان جون. ببخشید من باز هم ویندوز کامپیوترم خراب شده، بعضی وبلاگ ها رو باز نمی کنه.بهتون سر می زنم هر طور شده.ممنون از اینکه به ما سر می زنید.
مامان سانای
19 اسفند 91 14:19
ای بابا عجب آدمی بوده این آرایشگر.عوض اینکه با بچه را بیاد باهاش لج کرده .
چه گریه ای می کنه نازی پسر کوچولو .ا
ز دست شما مامانی هم عصبانی شدم چقد اذیتش کردین چیه الکی به خاله زنگ زدی آخ آخ آخ امیر جون دلم برات کباب شد .


والا چی بگم خواهر؟؟!!!
زهره مامان آریان
19 فروردین 92 9:29
الهی فدات شم یعنی تا این سن هم خوب نمیشن؟؟؟؟ امیدم از دست رفت با دیدن این عکسا
شراره
14 خرداد 93 15:22
حتما که نباید کچل کنید میتونید موهاشو مدل المانی بزنید دورشو با 4 وبالاهاشم کوتاه کنید