امیر حسین جان امیر حسین جان، تا این لحظه: 14 سال و 11 ماه و 23 روز سن داره
کوثر جان کوثر جان ، تا این لحظه: 11 سال و 17 روز سن داره
فاطمه مهربونم فاطمه مهربونم ، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه سن داره

دستت رو به من بده امیرحسین. بیا بیا...

دخترم...شکولاتم...

1392/9/1 0:49
نویسنده : مامانی
1,752 بازدید
اشتراک گذاری

چقدر دلم تنگ شده بود تا دوباره احساس قشنگ مادر بودن رو دستی روش بکشم و از غبار دلتنگی جداش کنم و قاب تازه ای براش بگیرم ، رنگ رنگ ... زیبا و قشنگ ... چند وقتی دور بودم از تکرار مادرانه هایم ، ولی دخترم ... گاهی این دور بودن ، تلنگری است ، تا دوباره همه این لحظه های قشنگ رو قدر بدانم ، هر چند هیچ کس سراغی از تو نگیرد و دلواپس نبودنت نباشد... باکی نیست تا بوده همین بوده مادر... گاهی این دور شدنها تو را می سازد باور کن ... گاهی می شد خمار آن لحظه هایی می شدم که تکرار می شد ... هر روز ... هر روز... دلم برای همه این تکرارها تنگ شده بود، وقتی حضورت به تکرار، برای کسانی ملال آور می شود ... دلت حتی ، برای این خانه کوچک تنگ می شود... باور کن دخترم ! حاضر می شوی قربون صدقه در و دیوار خانه ات بری هزار هزار بار ... و آن وقت برای همیشه باز هم دلت برای مادرت تنگ می شود.گریه

دختر شیرین تر از قندم ... شوکولاتم ... وقتی داری چهار دست و پا می ری و برمی گردی و روی یه دستت لم می دی و می خندی برام، انگار دوباره جون گرفته ام، اون وقته که دیگه نمی تونم گازت نگیرم و نخورمت فرشته کوچولوی من. خوشمزه 

قربونت برم وقتی بابا ... بابا می گی چقدر دلبری می کنی عزیزم قلب  امیرحسین همش ازم می پرسه ... مامان پس کی می گه داداش؟؟ اما ... دخترم ... کوثری پس کی می گی مامان؟؟سوال 

چقدر خواهر و برادر بودن حس قشنگیه ... وقتی احساس وظیفه می کنه امیرحسین، تا دورت بکنه از خطرهای احتمالی و دستت کشیده میشه، وقتی شدت بوسه انقدر زیاد میشه که باید گریه کنی ... وقتی شیطنت پسرونه گل می کنه و هیچ صراطی مستقیم نیست ... و... و ... چقدر صبوری عزیزم ... خنده های نازت همه کینه ها و همه اون اخم ها رو می شوره و امیرحسین میشه داداش و ... و این وسط اووووه ... چه رو سیاهه ذغال. چشمک

 

 

 

ورق بزنید لطفا مژه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

سیمهدی
3 آذر 92 7:04
سلام . دختر معلومه کجا تشریف داری؟
سیمهدی
4 آذر 92 10:58
سلام مامان امیر حسین خوبی؟ خیلی خوشحال شدم بهم سر زدی میگم عکس کوثرجونی رو با عروسک ها دیدم فک کردم امیرحسن باز صاحب آبجی و داداش شدهدوباره فهمیدم عروسک هستند .میگم هزار ماشاالله کوثر جان عجب تو دل برو شده از طرف من حتما ببوسشخدا براتون حفظشون کنه خیلی دلم براشون تنگ شده بود خیلی ممنون که اومدید.
محدثه
4 آذر 92 16:43
این دختره چقدر ناز و دوست داشتنیه لپاشو نازی
مامان یزدان
20 آذر 92 7:11
ماشاالله داره بزرگ می شه.خانوم می شه.الهی همیشه سلامت باشه.
مامان نرگس و علی رضا و امیر مهدی جون
20 آذر 92 22:43
این خوشگله در جمع عروسک ها عروسک شده
مامان علی کوچولو
22 آذر 92 11:50
خداحفظش کنه دختر نازتونو
ستارگان آسمان من
21 اردیبهشت 93 2:13