امیر حسین جان امیر حسین جان، تا این لحظه: 14 سال و 11 ماه و 1 روز سن داره
کوثر جان کوثر جان ، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 26 روز سن داره
فاطمه مهربونم فاطمه مهربونم ، تا این لحظه: 8 سال و 6 ماه و 9 روز سن داره

دستت رو به من بده امیرحسین. بیا بیا...

امیرحسین و اسباب بازی هاش

1391/5/21 14:41
نویسنده : مامانی
1,752 بازدید
اشتراک گذاری

برای خودشون عالمی دارند بچه های ناز. دلم می خواست دوباره به دنیای قشنگ و با صفای کودکی برمی گشتم تا دوباره موهای عروسکم را شانه کنم. با بچه های کوچه مان خاله بازی کنم ... دلم بعضی وقت ها خیلی خیلی برای آن روزها تنگ می شود... افسوس

دنیای قشنگ پسرها خیلی فرق داره با دنیای نرم و ناز دخترها... وقتی امیرحسین تفنگ بازی می کند. وقتی تمام ماشین هایش را جمع می کند و داد می زند ماشین می فروشم بیایید بخرید... قیمت همه ماشینهایش گران است. سیصد تومن. وقتی دستم را روی ماشین سفیدش می گذارم و می پرسم آقا چنده؟؟؟ میگه مامان گرونه!! ... با تمام صداقتش همه قسمتهای خراب ماشین را یکی یکی نشانم می دهد... لبخند

وقتی با پسرعمویش سلمان کشتی می گیرد، وقتی او را زمین می زند چه با ذوق فریاد ایران ایران سر می دهد... و آن وقت چه بی ذوقند بزرگترها ... نیشخند

تصادف دوچرخه و ماشینهایش ... و جریمه های مامانی که همیشه پلیس شهر خیالی پسرم بوده. دلم پر می کشه برای لحظه های قشنگی که امیرحسین منو محکم بغل می کنه، دستمو محکم محکم میگیره و دستهایش را گره می زنه به دستام و گل های بوسه بر دستهای سرد من میکاره. تا آرام بگیرم...ماچ امیرحسین عزیزم هر چند گاهی من و تو آبمان توی یک جوب نمیرود، اما من همیشه عاشقت هستم.قلبقلب

  عزیییییییزم!

یه عالمه اسباب بازی...

قربونش!!

خوش می گذره امیرحسین؟!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (13)

مامان نیایش
21 مرداد 91 14:43
چه گل پسری چه اسباب بازی هایی به به خیلی قشنگه و ا زاون قشنگ تر قلم مامانی که خیلی زیبا به تصویر کشیده دنیات رو و باز از اونم قشنگ تر دنیای کوچولوی شما فرشته هاست که خیلی زیباست


خیلی ممنون عزیزم.
مامان نیایش
23 مرداد 91 11:21
ممنون از حضورت
مامان فافا
23 مرداد 91 12:50
خیلی خوب نوشتی مامانی.
ما هم بعضی مواقع یاد بچگیمون می افتیم.
خوش بحال امیر حسین که اینهمه اسباب بازی قشنگ داره
دستت درد نکنه مامانی.عکسا خیلی خوبن


سلام.مامان فاطمه جون.خیلی ممنون . هر وقت به وبلاگ فاطمه جون سر می زنم اصلا قسمت نظراتش رو نمی تونم باز کنم.نمی دونم چی شده.قربونش برم من که خیلی دوستش دارم.
محدثه
23 مرداد 91 15:48
سلام عزیزم وبلاگ زیبایی داری منم با افتخار لینکت کردم
سیدمهدی
24 مرداد 91 4:26
سلام متاسفانه آپم دردناک هستش
الهه مامانی طهورا
25 مرداد 91 12:07
سلام عزیزم خوبین؟
امیر حسین حالش خوبه؟ مواظب خودتون باشین


خیلی ممنون الهه جان و همچنین.
مامی امیرحسین
25 مرداد 91 15:14
سلام عزیزم.ببخش باید زودتر میومدم.اوضاع اونجا کمی آروم شده؟امیرحسین خیلی نترسید که؟


سپیده
1 شهریور 91 2:05
(¯ `•✦.•´¯) _____ (_.•´/|\`•._) _______ (_.:._)__(¯`:´¯) __(¯`:´¯)__¶__(¯ `•.✦.•´¯) (¯ `•İ✦.•´¯)¶__(_.•´/|\`•._) (_.•´/|\`•._)¶____(_.:._)_¶ __(_.:._)__ ¶_______¶__¶¶ ____¶_____¶______¶__¶¶ ¶¶ _____¶__(¯`:´¯)__¶_¶¶¶¶ ¶¶¶¶ ______(¯ `C.✦.•´¯)_¶¶¶¶¶ ¶¶¶¶¶ ______(_.•´/|\`•._)¶¶¶¶¶¶ ¶¶¶¶¶¶ _______¶(_.:._)_¶¶¶¶¶¶¶ ¶¶¶¶¶¶¶ ¶_______¶__¶__¶¶¶¶¶¶¶ ¶¶¶¶¶¶¶ ¶¶¶______¶_¶_¶¶¶¶(¯`:´¯)¶¶¶¶¶ ¶¶¶¶¶(¯`:´¯)¶ _¶(¯ `•K✦.•´¯)¶¶¶ ¶¶¶(¯ `Y.✦.•´¯ )¶ (_.•´/|\`•._)¶ ¶¶¶(_.•´/|\`•._) ¶¶ _ (_.:._)¶¶ ¶¶¶¶¶¶(_.:._)¶¶¶_ ¶¶¶¶ ¶¶¶ __¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶(¯`:´¯) ¶¶ ¶¶¶ ______¶¶¶¶¶(¯ `•.✦.•´¯)¶¶ ¶¶¶ ____¶¶¶¶ ¶¶ (_.•´/|\`•._)¶¶¶ ¶¶¶ ___¶¶¶¶ ¶¶¶¶ ¶ (_.:._)¶__¶¶¶ ¶¶ ___¶¶¶ ¶¶¶¶¶¶_¶¶¶ ¶¶¶___¶¶ ¶¶ _¶¶¶¶ ¶¶¶¶___¶¶¶ ¶¶¶¶____¶¶¶ ¶¶¶¶¶¶¶¶____ ¶¶¶ ¶¶¶¶_____¶ ---------¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶--------- ---------¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶--------- ---------¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶--------- ___|___|___|_____|___|___|___|___|__ __|___|___|____|___|___|____|__|__ ___|___|___|____|___|___|_|__|___ __|___|___|____|___|___|___|___|_ اوه چقدر اسباب بازی
ریحانه کوچولو
4 شهریور 91 8:19
خوش بحال امیر حسین که اینهمه اسباب بازی قشنگ داره
مامان محمد جواد
8 شهریور 91 13:21
سلام عزیز دلم خوبی ان شالله با خوشی و خرمی کنار بابا مامان مهربونت با اسباب بازیهات بازی کنی.
مامان يزدان
16 شهریور 91 8:34
سلام گل پسر.حتما همشون رو خيلي دوست داري مگه نه؟؟؟.
ممنون كه به وبلاگ يزدان سر زدي.
عكس هاي تولدش رو تا چند روز ديگه آماده مي كنم.
يزدان جون منتظره بازم بيا خاله جون.


حتما عزیزم
مامان شهرغريب
16 شهریور 91 10:42
سلام پست جديدآماه است خوشحال ميشم بهمون سربزني
طاها و امیر محمد
18 مهر 91 18:38
سلام امیر حسین جان هر وقت طاها و امیر اسباب بازی های تو رو میبینن دلشون غنج میره نمیدونی چه جیغ میزنن از خوشحالی...


سلام خاله جون دلم من براتون تنگ شده.طاها و امیر محمد رو ببوسید لپشونو هم محکم بکش.