امیر حسین جان امیر حسین جان، تا این لحظه: 15 سال و 5 روز سن داره
کوثر جان کوثر جان ، تا این لحظه: 11 سال و 30 روز سن داره
فاطمه مهربونم فاطمه مهربونم ، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 13 روز سن داره

دستت رو به من بده امیرحسین. بیا بیا...

تولد امیرحسین

1391/2/8 15:39
نویسنده : مامانی
1,507 بازدید
اشتراک گذاری

   شکلکهای جالب و متنوع آروین 

امیرحسین عزیزم ، خیلی دلم می خواست برات تولد بگیرم ولی کمرم خیلی درد می کرد می خواستم امسال بریم پارک و هر کسی هم خواست اونجا بیاد. هم بزرگ تره هم بچه ها می تونند بدو بدو کنند. ولی بابا، هواشناسی رو نگاه کرد و گفت امروز هوا ابریه و بارونی. اگه هم نباره هوا سوز داره.نه نه اینجاست کمکم کرد یه عالمه دلمه درست کردم. تا شب وقتی عمو و عمه و خاله معصومه اینا بیان دور هم باشیم و تولدت رو جشن بگیریم. از دیروز هم خیلی شلوغ شدی. همش اذیت می کنی. هی میگی مامان پس کی برام تالاگوگ (تولد)می گیری؟ امیرحسین جونم دیروز که رفتیم برات لباس بگیریم همش جلوی اسباب بازی فروشی ها می گفتی کامیون می خوااااام،شِـکـْلـَکْ هآے خـآنــــومے گفتیم بیا برات دوچرخه می گیریم. بیا... رفتیم برات نه نه یه لباس خوشگل گرفت که شب پوشیده بودی. خاله زینب زنگ زد و گفت کامیون رو امیرحسین ما برات می گیریم. رفتیم دوچرخه بخریم داد زدی دوچرخه نمی خوام ماشین شارژی بزرگ می خوام. خیلی اذیت کردی بابا گفت بریم خونه، خودم میام براش بعدا می خرم. خیلی خوابت می اومد. از صبح همش می گفتی بیا خونمون رو تزیین کنیم. با بابایی رفتید کیک و کلاه و بادکنک بگیرید. من و نه نه هم خونه بودیم. دلمه ها هم حاضر بودند. خونمون رو تزیین کردیم. عمه اینا که اومدند کادوشون رو گرفتی و با خوشحالی می گفتی کادو. کادو... بازش کردی. عمه برات آلبوم عکس با یه تفنگ گرفته بود. با نی نی عمه(زهرا) داشت دعواتون می شد، که بابای نی نی گفت بیایید بریم پارک. داشتید می رفتید، خاته معصومه اینا با امیرحسین و مریم اومدند. داد می زدی بریم پارک. شما ها با امیرحسین خاله معصومه که رفتید، مریم سی دی تولد آورده بود و می گفت خاله بدار من برقصم. ساعت ٩ رو گذشته بود، زنگ زدم چرا نمیاین پس دیر شد. بابا گفت: ما منتظر بودیم شما زنگ بزنید. امیرحسین همش می گه بریم خونه تالاگوگ بگیریم. بعد شام سلمان و سبحان (پسرعموها) هم اومدند، کیک و میوه رو آوردیم. همه بچه ها دور کیک جمع شده بودند. همش می خندیدند. شمع رو روشن می کردیم یک به یک فوت می کردند. امیرحسین هرسری گریه می کرد و می گفت فوت کرد... هی می خواستم عکس بگیرم. نمی شد. همش اخمو شده بودی. آخه از صبح به شوق تولد همش بیدار بودی، خوابت می اومد. سر شام که امیرحسین خاله معصومه می خواست بخوابه نمی ذاشتیم بخوابه. خلاصه امیرحسین شمع رو فوت کرد. 

                             تولدت مبارک....تولدت مبارک.  

بعد شروع کردید با سلمان بالا پایین پریدن... خاله معصومه پول داد، تفنگم برات گرفته بود.عمو رفته بود کادوشون رو بیاره. برا امیرحسین دوچرخه خریده بود. زن عمو هم برا عیدیت لباس گرفته بود. امیرحسین  وقتی دوچرخه رو دید دیگه یادش رفت تولدش بوده و کیکی در کاره و ... سوار دوچرخه شده بود و دیگه هیشکی رو تحویل نمی گرفت. سلمان رو ترک دوچرخه سوار کرده بود و سبحان و زهرا هم وقتی نزدیکش می شدند هلشون می داد. پسر شلوغ شده بود. بعد که همه رفتند خیلی زود زود خوابیدی. من هم از کمردرد خوابم نمی برد.

                           شکلکهای جالب آروین

راستی امیرحسین سال پیش تولدت که دوربینمون رو انداختی شکستی امروز که بازش کردم عکس های تولد سال قبل ات رو هم توش پیدا کردم که برات اینجا میارمشون. فقط باید بدم دوربین رو درستش کنند. یه کوچولو، مامانی صبر کن.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (15)

الهام مامان لنا
8 اردیبهشت 91 13:32
تولدت مبارک عزیزم
کوثر
8 اردیبهشت 91 14:03
بازم شادي و بوسه ، گلاي سرخ و ميخک

ميگن کهنه نمي شه تولدت مبارک

تو اين روز طلايي تو اومدي به دنيا

و جود پاکت اومد تو جمع خلوت ما

تو تقويما نوشتيم تو اين ماه و تو اين روز

از آسمون فرستاد خدا يه ماه زيبا

يه کيک خيلي خوش طعم ،با دو تا شمع روشن

يکي به نيت تو يکي از طرف من

الهي که هزارسال همين جشنو بگيريم

به خاطر و جودت به افتخار بودنت

تو اين روز پر از عشق تو با خنده شکفتي

با يه گريه‌ي ساده به دنيا بله گفتي

ببين تو آسمونا پر از نور و پرندس

تو قلبا پر عشقه رو لبا پر خندس

تا تو هستي و چشمات بهونه س واسه خوندن

همين شعر و ترانه تو دنياي ما زندس

واسه تولد تو بايد دنيا رو آورد

ستاره رو سرت ريخت تو رو تا آسمون برد

اينا يه يادگاري توي خاطره هاته

ولي به شوق امروز مي شه کلي قسم خورد

تولدت عزيزم پراز ستاره بارون

پر از باد کنک و شوق ،پر از آينه و شمعدون

الهي که هميشه واسه تبريک امروز

بيان يه عالم عاشق ،بياد هزار تا مهمون



[hr

خیلی ممنون عزیزم

مامان فافا
8 اردیبهشت 91 16:07
تولد تولد تولدت مبارک
امیر جان تولدت مبارک.
ایشالله 120ساله شی:


ممنون از لطفتون.من نتونستم وارد وبلاگ شما بشم.بازم سعی میکنم.بازم به ما سر بزنید.
مامان علي خوشتيپ
8 اردیبهشت 91 22:44
تولدت مبارك عزيزم
آبجی بزرگه
9 اردیبهشت 91 0:47
سلام امیرحسین جان چه به موقع اومدیم وبت انگاری جشنه اینجا..... تولد تولد تولدت مبارک مبارک مبارک تولدت مبارک ایشالا که حال مامانی خوبه و یه جشن تولد خوشگل برات گرفته و میاد برامون کلی عکس و خبر می گذاره بازم تولدت مبارک
مامانی درسا
9 اردیبهشت 91 7:50
امیرحسینی دوباره دالاگوگت مبارک پسرم ..... مامان جون با اجازه لینکت میکنم ....... راستی واسه پستای رمز دارم اگه خواستی بخونی خبرم کن .


خیلی ممنون.خیلی دلم می خواد بخونم .درسا خوشگله دوستت داریم
خالي دون
9 اردیبهشت 91 11:43
سلام.خاله جون فدات بشم ناز دلم تولدت مبارك.بق بقو دلم واست يه ذره شده .ايشالامردبشي، بزرگ بشي،دكتر بشي،دومادبشي.ايشالاهزارساله شي خاله.بووووووووووووووووووووووس

سلام./.خاله جون بغ بغووووو.شاپالاق چطوری؟ممنون
مامان فافا
9 اردیبهشت 91 18:47
راستی ما لینکتون کردیم
مامان علي خوشتيپ
10 اردیبهشت 91 0:11
امير حسين جونم با افتخار لينك شدي
ریحانه کوچولو
10 اردیبهشت 91 12:12
سلام امیر حسین جون تولدت مبارک ایشالله 120ساله شی خیلی شیطون شدی و شلوغ
ثمین
11 اردیبهشت 91 12:04
سلام! اگه جشنی برای کوچولوتون در راه دارید یه سر به دنیای نفیس بزنید و از ایده های متنوع و شیک استفاده کنید... جشن سیسمونی... جشن دندونی... جشن قدم... جشن تولد پسرانه ... جشن تولد دخترانه ... جشن تکلیف... جشن الفبا... و........ منتظرتون هستم...
بابای دوقلوها
11 اردیبهشت 91 16:50
تولدت مبارک
انشاللهگل پسملی 150 ساله بشه


خیلی ممنون
محمد جواد
13 اردیبهشت 91 12:25
سلام تولدت مبارک باشه ایشالله 120 ساله بشی.
مامانی طهورا
13 اردیبهشت 91 19:31
سلام عزیزیم ممنونام گوزل نظریزدن همشهرییوخ؟؟ سیز ده تبریز لی سیز؟!
عطیه
14 اردیبهشت 91 17:41
واااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای.چقدر اینجا قشنگه....... عزیز دلم......... با کلی تاخیر،تولدت مبارک امیر حسین کوچولو.