امیر حسین جان امیر حسین جان، تا این لحظه: 14 سال و 11 ماه و 30 روز سن داره
کوثر جان کوثر جان ، تا این لحظه: 11 سال و 24 روز سن داره
فاطمه مهربونم فاطمه مهربونم ، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 7 روز سن داره

دستت رو به من بده امیرحسین. بیا بیا...

مادرانه

بعضی وقت ها که از همه جا خسته ای چقدر می چسبه، اون بوسه هایی که بر دستهایمان می زنی. احساس غرور می کنم. مادری می شوم شاد شاد ... پر از محبت... انگار دریای محبت است پسرم. شیطنت هایت را باور نمی کنم وقتی مهمانی می آید یا مهمان کسی می شویم ... وقتی هوای دود گرفته شهر دلم را تیره کرده... شیرین نبات حرفهایت خنده بر لبانم می نشاند و زنگار دلم را می روبد. بهار احساسم می شکفد و من دوباره می بوسمت. چشم انتظار روزهایی هستم که این دو گیلاس شیرین زندگی ام دست هایم را بگیرند و مرا به باور  بلند رویاهای قشنگ همیشه ام ببرند... کاش این خواب شیرینم زود زود برایم تعبیر شود.   باور می کنی یا نه؟!... ولی من هر روز عاشق تر می شوم. ...
3 اسفند 1391

قد بکش عمرم ...

می دونی مامانی کاش همون موقع لحظه به لحظه می نوشتم. اونطوری خیلی قشنگ می شد بزرگ شدنت رو به تصویر بکشم. چقدر سخته تنها باشی. کسی نباشه یادت بده وقتی بجه تب کرد چیکارش کنی. وقتی تبش با شربتی که بهش می دی پایین نمیاد چیکار کنم. وقتی نمی خوابه چطوری آرومش  کنم؟ من حتی بلد نبودم تو رو دستم بگیرم. خیلی کوچولو بودی امیرحسین. وقتی دلت درد می کرد خیلی گریه می کردی، اصلا شیر نمی خوردی. غذا که اصلا. چقدر سخت بود اون روزا! ولی عوضش وقتی الان بغلم می کنی و بوسم می کنی همه اون روزای سخت ، همه اون گریه ها یادم میره.                      ...
24 فروردين 1391
1