بنام معصومیت محض !!
می خواستم از کربلا بنویسم و معصومیت محض را به تصویر بکشم , اما مگر می توان آنگونه که باید لحظه های رباب را به تصویر کشید و لحظه هایی که یک مادر گلوی پاره بند دلش را می بوسد، و چقدر آتش می گیرد وقتی سینه هایش پر از شیر می شود ولی کودکش دیگر نایی برای گریه ندارد... وااای مادر !!! بمیرم برای دل داغدارت!!! ... و لیلایی که امروز مجنون تاریخ است و حسین (ع) معنای بلند وقار ... کاش می توانستم ... اما چقدر من ناتوانم از به تصویر کشیدن لحظه های ناباورانه بی برادری برای خواهری که تمام عشق بود و هست، برای او که زینتی برای پدری بود که هر روز برایش مشق عدالت می خواند ... آه !!! ... و عدالت امروز بر روی نیزه قرآن می خواند ...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی