امیر حسین جان امیر حسین جان، تا این لحظه: 14 سال و 11 ماه و 30 روز سن داره
کوثر جان کوثر جان ، تا این لحظه: 11 سال و 24 روز سن داره
فاطمه مهربونم فاطمه مهربونم ، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 7 روز سن داره

دستت رو به من بده امیرحسین. بیا بیا...

مهربان کوثرم ... سلاااااااام...

1392/2/1 16:16
نویسنده : مامانی
1,144 بازدید
اشتراک گذاری

دلم می خواد بنویسم عاشقانه و مادرانه... م...ا...د... ر... مادر... کلمه ای بزرگ... به وسعت درد... وقتی صدای گریه هایش تمام وجودت را می لرزاند و با تمام دردی که می کشی نفس کشیدنش و صدای گریه هایش تو را شاد شاد می کند... و تو با تمام درد چشمانت دنبال کودکت می گردد تادر آغوشش بگیری و آرام شوی و فراموشت شود آن همه درد... و تو باز هم مادر شده ای. این بار زیباتر از قبل... دختری دلبر و دلربا... که خدا تو را نوازش کرده و به تو کوثری زیبا و مهربان عطا کرده است.

انا اعطیناک الکوثر...

مهربان کوثر من صبح روز ١٤ فروردین ١٣٩٢ ساعت ٠٥: ١٠ دقیقه بیمارستان شریعتی تهران دنیا اومد. چقدر امیرحسین مشتاق دیدن خواهرش بود، ولی اون روز انتظامات بیمارستان نگذاشتند تا گل پسرم خواهرش رو ببینه. پسرم خیلی از دستشون عصبانی بود دلش می خواست لباس پلیس بپوشه وهمه اون ها رو دستگیر کنه. خاطرات بد بیمارستان بماند...دل شکسته شب با بابا خونه رو برای خواهرش تزیین می کنند و فردا خواهر امیرحسین به دیدنش میاد... امیرحسین صورت و دست های کوچولوی خواهرش رو می بوسید و نازش می کرد.ماچ می خواست فقط بغل اون باشه... عمو نوروز نی نی امیرحسین رو آورده بود. امیرحسین می گفت مامان چرا عمو نوروز نیومد آجیلایی که براش خریده بودیم بخوره؟؟

دلم گرفته بود... احساس می کردم امیرحسین یه جور دیگه شده بود به روی خودش نمی آورد. قربونش برم شلوغ مامان... انگشتهاش رو نشونم می داد و می گفت، الان مامان ما چهار تا شدیم ... و می خندید. کوثر مهربونم رو حموم کردیم... نه نه و مادرم پیشمون بودند... بعد حاج آقای موسوی امام جماعت خوابگاه اومدند اذان و اقامه براش خوندند. سر اینکه اسم اش زینب باشه یا کوثر چندروزی صبر کردیم و با اینکه بابا خیلی دوست داشت اسمش زینب باشه ولی اسم کوثر رو براش انتخاب کرد. ایام فاطمیه بود و با اجازه حضرت زهرا اسم دخترم رو گذاشتیم کوثر.قلبقلب 

 

برای دیدن عکس ها بفرمایید ادامه مطلب...قلبماچ

قربونت برم...

ماهی کوچولوی مامان

اینم ... مرگ بر آمریکا

مهربان کوثر...الله اکبر... اشهد ان لا اله الا الله... اشهد ان محمدا رسول الله...اشهد ان علیا ولی الله...

دخترم... حی علی الصلوه... حی علی الفلاح... حی علی خیر العمل...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

مامان یزدان
2 اردیبهشت 92 10:11
چه زیبا ....
خاله زینب
2 اردیبهشت 92 12:15
آی جااااااااانم.چقده ناز شدی تو عروسکم
امیر عسل
2 اردیبهشت 92 14:39
سلام من امیر حسین هستم خوشحال میشم به من هم سر بزنی
مامانی طهورا
4 اردیبهشت 92 10:46
چه اسم قشنگی انتخاب کردین مبارکش باشه
ایشاله که صاحب اسمش پشت و پناهش باشه



مامانی طهورا
4 اردیبهشت 92 10:48
نااااااااااااااااااااازی
مامانی یه وان یکاد ...هم خوندم واسه دخملی
راستی این گلا هم هدیه طهورا جون به کوثر جونی


عزیزم طهورای خوشگل من.می بوسمت هزار هزار بار.
مامانی طهورا
4 اردیبهشت 92 10:49
امیر حسین این گلا هم مال شماست
داداش شدنت مبارک


یلی ممنون خاله جون.]
مادر کوثر
4 اردیبهشت 92 13:15
وای خداااااااااااااااا

نی نیه بیخبری هم خیلی ذوق داره هاااااااا



من از همه جا بیخبر یهو اومدم دیدم یه نی نی اینجا متولد شده




سلام.قربونت برم من خیلی وقته نوشته بودم.
آرزو مامان نیکی
5 اردیبهشت 92 8:18
آخی چه قشنگ
همیشه در کنار هم شاد و سلامت باشید
خوش به حال هر دوشون که در آینده دوست و رفیق و همبازی میشن
تبریک فراوان


ممنون عزیزم.
الیما
7 اردیبهشت 92 13:40
دا نگه دار تن و روحش باشه انشالله
الیما
7 اردیبهشت 92 13:42
فرشته ی زیبای خدا درود سلام
مامان نیایش
13 اردیبهشت 92 9:05
جوووووووووونم امیرم که میخواد لباس پلیس بپوشه وای از دست این انتظامات ممنون گل پسری که منتظر دیدن خواهر کوچولوت بودی