امیر حسین جان امیر حسین جان، تا این لحظه: 15 سال و 24 روز سن داره
کوثر جان کوثر جان ، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 18 روز سن داره
فاطمه مهربونم فاطمه مهربونم ، تا این لحظه: 8 سال و 8 ماه و 1 روز سن داره

دستت رو به من بده امیرحسین. بیا بیا...

شعر خوروز ( ترکی)- به یاد نه نه صفدر

 آی جانیم مستان خوروز                                                            آی جانیم، مستان خوروز               گؤزلری مرجان خوروز سن نه تئزدن دورورسان   قیشقیریب بانلاییرسان    قویماییرسان یاتماغا   آی جانیم مستان خوروز گ...
18 ارديبهشت 1391

کنجکاوی جنسی بچه ها - دکتر بازی -لخت شدن - خود ارضائی

کنجکاوی جنسی    وقتی بچه ها دنیای بیرون از خود را کشف می‌کنند، نسبت به اعضای خصوصی بدن خود و جنس مخالف به طور طبیعی کنجکاو می‌شوند.  بچه ها در بازی‌های عادی خود، از فرصت استفاده می‌کنند و از نظر جسمی به بچه های جنس موافق یا مخالف خود نزدیک می‌شوند تا شکل بدن آن ها را کشف کنند. بچه ها از سر کنجکاوی بازی‌های جنسی می‌کنند و این امر طبیعی است. این جور رفتارها با قصد و غرض جنسی صورت نمی‌گیرد و یا به روابط جنسی منجر نمی‌شود.   نمونه‌هایی از این کنجکاوی جنسی شامل:      - دست زدن به آلت تناسلی      - دکتر بازی &nbs...
18 ارديبهشت 1391

آداب و آفات تربیت کودک و نوجوان

دوران شیرخوارگی  روح و ضمیر ناخودآگاه کودک تازه متولد شده بسیار گیرا و جاذب می باشد .  به همین جهت والدین نباید در حضور کودک عمل زناشویی را انجام دهند – حتی اگر کودک در خواب باشد – زیرا تصاویر و صداها در ضمیر ناخودآگاه کودک ثبت می شود و ممکن است در آینده به انحراف بیفتد . -  آمونیاک موجود در ادرار سوزآور است و اگر پوشاک نوزاد دیر عوض شود موجب تحریک آلت تناسلی می شود و موجب نعوظ ( بزرگ شدن آلت تناسلی ) می شود .  دوران کودکی وقتی ممیز گردد – خوب و بد را تشخیص دهد – باید والدین در حضور او مراقب رفتار خود باشند .  کسی نباید در حضور او عریان باشد. از این دوران &nd...
18 ارديبهشت 1391

امیرحسین نماز می خونه.

امروز امیرحسین برای خودش سجاده پهن کرده بود و داشت نماز می خوند. البته قبله رو اشتباه وایساده بود. سجاده اش رو درست کردم . خدای من!! داشت دهنش رو تکون می داد و رکوع و سجده می رفت. چند بار هم قنوت گرفت. داشتم یواشکی نگاش می کردم. امیرحسین الله خوندش که تموم شد، اومده بود با من دست می داد بلند بلند می گفت مامان تموم شد. قبول باشه. قبول باشه... دویدم دوربین رو آوردم و گفتم بیا یه نمازت مونده، بیا بخون عکس بگیرم، نماز دومی دیگه الکی بود. بالا پایین می پرید، می خندید، منو نگاه می کرد...  وقتی کتاب دعا می خونه، یه چیزی می گه که هنوز معنیش رو نفهمیدم. - پوسند گوس  بد - این عکس ها رو هم به زور گرفتم.     ...
17 ارديبهشت 1391

امیرحسین و آب بازی

 امیرحسین خیلی آب بازی دوست داره. دوست داره همش بره دریا شنا کنه.   مامان براش استخر درست کرده بود امیرحسین توش شنا کنه.  امروز امیرحسین توی استخرش، هوتبال هم بازی کرده. از شامپو بدش میاد. خودش بدنش رو صابون زده تا جی جی ها از بدنش برن بیرون. هی در حموم رو باز می کرد می گفت مامان کی بیرونو سرد می کنه؟ عمو نوروز؟؟! امیرحسین مامان خیلی آب بازی کرده، توپ ها و اردکش رو هم خوب خوب لیف و صابون کشیده. الان هم خسته خسته خوابیده. ماهی کوچولوی مامان یه عالمه دوستت دارم.                      ...
16 ارديبهشت 1391

دستم را بگیر مادر

                                              خیلی وقته   شب که میشه امیرحسین دست منو می گیره، محکم بغل می کنه می خوابه. وااای ... می ترسم ... می ترسم امیرحسین،  از روزی که شب بشه و دستم رو نگیری. مادر!                         ...
15 ارديبهشت 1391

دوچرخه سواری

دیشب امیرحسین خیلی دلش می خواست بریم پارک دوچرخه سواری کنه.توی خونه خسته شده بود، نه نه هم اینجا بود قرار شد شام رو بریم پارک. عمه اینا هم بیان. رفتیم و رفتیم، همین که رسیدیم پارک. هوا ابری بود بارون شروع شد. شر شر. اصلا بند نمی اومد. هی می گفتی: دوچرخه سواری. دوچرخه سواری. بابا دوچرخه ات رو گذاشت پایین تا با هم یه کم بازی کنید. خیس خیس شدیم. هممون. هر چی صبر کردیم بند بیاد، انگار دلش خیلی پر بود. بالاخره تسلیمش شدیم. برگشتیم خونه عمه. شاممون رو اونجا خوردیم.                   ...
15 ارديبهشت 1391

امیرحسین رای می دهد.

دیروز جمعه امیرحسین با ما رفته بود رای دادن رو یاد بگیره. می خواستم ازش عکس بگیرم که خانمی از مراقبین گفت عکس گرفتن خانم ممنوعه. عکسش  تار شد. ولی چرا ممنوعه، این همه از انتخابات عکس می گیرند؟      ...
15 ارديبهشت 1391